زنان
و بوي ماه مهر
زنان
و بوي ماه مهر
وقتي بوي ماه رويش دانش و شكفتن غنچههاي علم در شهر ميپيچد و دختران و پسران شهرها به سوي مدرسه و دانشگاه روانه ميشوند، ذوقي دلنشين و در عين حال مهري عميق در ميان شهروندان ايجاد ميشود كه فرصتي ديگر براي با هم بودن به سوي مقصدي به نام فراگيري علم حادث شده است. از گذشته كه مدارس جديد ايجاد شد و در پي آن مراكز دانشگاهي شكل گرفت، ماه مهر پيوستگي عميقي با آرزوها و اميدها پيدا كرد، در اين ميان دختران شهر نيز مدرسه و دانشگاه را فرصتي براي حضور اجتماعي بهرغم همه محدوديتها براي ورود به عرصه عمومي جستوجو ميكردند. رنگ شهر و دخترانش در ماه مهر ديدني است. اما با اين شتاب براي گشايش مدارس و دانشگاهها كه دو سال سخت را به صورت نيمه حضوري يا عدم حضور در فضاي كسب علم و دانش گذرانده بود؛ اتفاقات سخت به وقوع پيوست و دختري از ايران به نام مهسا اميني به بهانهاي جان خود را از دست داد و رنگ و بوي ماه مهر را با خود همراه كرد. وقوع حوادث سخت و غمانگيز، شيريني حضور فرزندان كشور براي كسب علم را با سختي همراه ساخت، فرزنداني كه ثمره زندگي جامعه ايراني هستند و اكنون در نگراني و مطالبهگري قرار گرفتند. دختران كه كسب دانش را فرصتي براي بازخواني احترام عمومي و جستوجوي فضا در عرصه عمومي ميدانستند با وقوع حوادث اخير مدرسه و دانشگاه را به عرصهاي بزرگتر اتصال دادند و آن شهر بود. احترام به زنان كه ريشه در فرهنگ كهن ايران و اسلام دارد با حضور آنها به وسعت شهر همراهي نكرد و دختران شهر به دلايل مختلف براي بيان اعتراض در معرض بياحترامي قرار گرفتند. دختراني كه خواهان پذيرفته شدن حقوق خود هستند و عرصه عمومي را به وسعت شهر گشودهاند و نه تنها در مدارس و دانشگاه كه در شهر به سخن درآمدند، نيازهايي دارند و خواستههايي از جنس احترام و مدارا و رواداري! اين خواست دختران شهر با پاسخهاي نامناسب روبهرو شده است! اگر معاونت امور زنان رياستجمهوري، مديركل زنان وزارت كشور، مديركل بانوان شهرداريها و... شايد و شايد وارد گفتوگو براي شنيدن ميشدند و تلاش براي تحقق مطالبات داشتند...
امروز دختران و زنان با آرامش بيشتري به سر كلاسهاي درس ميرفتند مگر نه آنكه هدف معاونت زنان تحقق مطالبات زنان در همه عرصههاست! پس اين گوي و اين ميدان! وارد ميدان شويد و پاسخ دختران و زنان اين شهر و كشور را به روشني بدهيد و براي مطالبات آنها راهكار پيدا كنيد! امروز زنان و دختران در كنار برادران و مردان مطالباتي از جنس زندگي و احترام دارند كه با رواداري و گفتوگو و پذيرش حق آنها براي بيان مطالبات قابل دستيابي است! چرا آستين بالا نميزنيد و وارد فضاي مطالبات آنان نميشويد؟ مگر نه اينكه اين دختران و پسران فرزندان ايران هستند و آينده متعلق به آنان است و ما در خدمت آنهاييم!؟ بسمالله! امروز مديران مسوول و تصميمگيران حوزه زنان نه با سكوت كه با مشاركت فعال بايد به عرصه وارد شوند و خواست احترام و شنيده شدن زنان را ببينند و راهي براي آن جستوجو كنند! راهي از جنس پاسخگويي در شرايطي برابر! شهروندان اين كشور صاحبان اصلي آن هستند و مسوولان خدمتگزاران آنها! اما بعد، ماه مهر است ماه دوست داشتن و دانش جستن! مگر نه اين است كه دانش جستن فرصتي براي كسب علم و باورپذيري حقوق فردي و اجتماعي است! مگر نه اين است كه دانش جستن بخشي از هويت آرماني بشري براي درك فضاي اجتماعي و ارتباط با انسانها براي حل مسائل است! مگر نه اين است كه دانش جستن بستري براي ايجاد حقوق و تكاليف مشترك جامعه و فرد و تعهد دولت به حمايت از حقوق شهروندان است! پس اكنون كه دختران و زنان در خيابان هستند كه سخن بگويند لازمه سخن گفتن پذيرش ديگري است پس دستگاههاي حاكميتي بايد وارد عرصه شنيدن شوند! و آنها را پذيرا باشند، هر نوع پاسخگويي از جنس تنش و... منجر به ناكارآمدي ارتباط ميشود! ارتباط نيازمند احترام متقابل و پذيرش حق ديگري است كه بر مبناي آن راهكار برونرفت از مسائل و مشكلات دستيافتني است! با اين نگاه ماه مهر آمده و دختران و زنان ايران مطالباتي دارند از جنس اجتماع و احترام به حقوق آنها، در اين مسير چه بايد كرد؟! آيا بايد مساله را جستوجو و پاسخي براي رفع مطالبات پيدا كرد يا... به نظر ميرسد زيست جهان زنان در شهر دستخوش التهاباتي شده كه بخش بزرگي از آن در پاسخگويي اجتماعي نهفته است و مسووليت اين مهم بر عهده نهادهاي اجرايي است! ماه مهر است و بوي ماه مهر در سراسر شهرها پيچيده، بياييد با گره مهر به زلف شهر راهي براي شنيده شدن صداها و ديده شدن آنها پيدا كنيم و مطالبات را در بستر تعامل اجتماعي پاسخ دهيم! و به خواست زنان و دختران احترام بگذاريم!